عروسی و مسافرت
چهارشنبه شب 25 شهریور عقد کنون فاطمه سادات دختر خالت بود البته مراسم دو هفته قبل مربوطه به بله برونش بود . مادر جون و دایی جواد و خانوم و بچه هاش هم از مشهود و بیرجند اومده بودن خلاصه اون شب اینقدر شیطونی کردی که همه کلافه بودن خییییییییییییییییییییییییییییییلی همه رو خسته کردی آخر شب همه اومدن خونه ما و پنج شنبه ناهار هم خاله حمیده اینا اومدن خونه ما عصر همه رفتن خونه خاله زهرا و شب من و تو خونه خاله حمیده رفتیم صبح زود با خانواده خاله حمیده و دایی جواد اینا رفتیم قم طبق معمول باز شیطونی آخر شب ما رو آرودن خونه و خودشون رفتن خونه خاله حمیده
نویسنده :
شیرین
10:59